کسی نیستم اما خرسندم که خسی نیستم.
اکنون راه کس شدن را شناخته ام،اما هرگز نخواهم پیمود!
چرا که؛
تا دیروز گمانم این بود که کس شدن به مال و ثروت نیست
وهر کسی به دنبال جاه و مکنت نیست!
اما امروز می بینم هرکس که هیچ،همه به دنبال کس شدن
و کس شدن تها با مال است که دست یافتنی است و مال
تنها شآن کس شدن در این دنیای فانی است!
گمانم این بود که بی کس،بی کس را می فهمد،اما دیدم
بی کس هم فقط به دنبال کسی است که در دنیا بیگانه
با بی کسی است.
روزگار پست،ناکسان را چه آسان کس کرده و بی کسان
را غریبانه بی کس تر!
هر کس با کسی شد و بیچاره با بی کسی!
اگر کس بودن این است،هیچ وقت هیچ کس نخواهم شد!
اگر کس بودن این است،بی کسی را از هر کسی بیشتر
دوست دارم.
باناکسان کس نما که بی کسان را فقط و فقط به جرم
بی کس بودنشان به هر کس و ناکس می فروشند،
هیچ گاه هم نفس نخواهم شد.
همراه با تنهایی هایم،بی کسی ام را جشن خواهم گرفت
و چون کسی نیستم شاد خواهم ماند و ...
خدایا از هر کسی خواستم ز آبرویم کاستم!
خدایا چرا نخواستنم از تو هرچی،چون تنها تو هستی که
آبرو بخشی.
قلم را به امید تو گیرم به دست که هرچه بود زلطف تو بود
و هر چه هست ز لطف تو هست.
نظرات شما عزیزان:
|